از ساقی قهرمان و بسته شدن شرق ننوشتم، هر چند که یک عالمه حرف داشتم در این مورد. ترجیح دادم نظرات اون هایی رو که به نظرم نزدیک تر هستن فقط لینک کنم، چون دچار بحران هویت هستم و نمی دونم چقدر درسته یا احمقانه است که وقتی تو آمریکا نشستم و خیلی از نظرهام عوض شده نسبت به جنسیت و سکسوالیته بر اثر کلاس هایی که اینجا گذروندم و کتاب هایی که اینجا خوندم (و یا تجربه های شخصی خودم و ارتباط با انسان هایی که لزوما در چهارچوب های عرفی زمان حال ایران نمی گنجن) ، بشینم به دوستان هموفوب و/یا روشنفکری که آزادی رو فقط در چهارچوب عرفی مورد قبول خودشون می پذیرن حکم کنم که برخوردشون در مورد ساقی قهرمان چقدر زشت بوده. حساسیت های سانسور در ایران رو می دونم، خودم حتی همینجا خیلی چیزها رو نمی نویسم از ترس، برای همین خیلی برخوردها تعجب برانگیز نبود برام، اما خب، خیلی نظرهای شخصی دوستان دردناک بود برام و از چشمم انداختشون یه خورده، خصوصا دوستانی که فوکو رو روی تخم چشمشون می ذارن و با چاپ شدن آرا و نظرات فوکو و یا نقد و تحلیل در باره این فیلسوف همجنس گرا مشکلی ندارن! اما خب گفتم که تصمیم گرفتم ننویسم در این مورد! (چقدر هم که ننوشتم.)
اما در مورد یعقوب یادعلی*، تعجب می کنم از سکوت خیلی از دوستان «اخلاقی» و «غیر اخلاقی». رابطه جنسی ای که تلویحا در کتاب یاد علی بهش اشاره شده که دیگه در مورد یک زن و یک مرده! حالا این زن تو کتاب جغرافیایی داره. شما ببخشین بر یادعلی که نخواسته از عالم هپروت بنویسه و یک مکان جغرافیایی هم داده به کتابش. اما سکوت برای چی؟ این یکی از مسخره ترین اتهاماتی هست که تو عمرم دیده ام، هر چند که اتهاماتی که به ادبیات ایران زده می شه کلا همه اشون مسخره ان. اگر الان هیچ چی نگین و سکوت کنین، اونوقت احتمالا چاره ای ندارین جز اینکه در کتاب های بعدی اتون اول یک صیغه محرمیت بین شخصیت های داستانتون بخونین تا بعد داستانتون رو روایت کنین! و البته شخصیت های کتابتون رو هم از مریخ و ونوس و ماداگاسکار بیارین. اتهامی که به یعقوب یادعلی زده شده می تونه بدعت خطرناکی باشه که بدجوری تیشه به ریشه همین باقی مونده های ادبیات بزنه. فکر کنم جامعه ادبی ایران باید کاری بیش از وبلاگ نوشتن در مورد یعقوب یادعلی بکنه. حداقل بخشی از مخاطبان این جامعه ادبی، یعنی آدمایی مثل من، دارن کاملا مایوس می شن از برخورد این جامعه با اعضای دگر باش و غیر دگرباش خودش!
*یعقوب یادعلی به خاطر اینکه شخصیت زن دار رمانش «آداب بیقراری» معاشقه ای با یک زن از اهالی یکی از شهرستان های ایران که یکی از مکان های اصلی داستان هم هست داشته، احتمالا به جرم توهین به قومیت مردم اون شهر و هر چیز دیگه ای که این روزها در چهارچوب «نشر اکاذیب، توهین و افترا به قصد تشویش اذهان عمومی» می گنجه قبلا چهل روز زندانی بود و حالا محاکمه اش باز به جریان افتاده. رمان رو به غیر از بخش پایانی اش خیلی دوست داشتم. قلم خوبی داره یادعلی. امیدوارم بعد از این ماجراهای مسخره خلاقیتش بیشتر گل کنه و رمان های مالیخولیایی بنویسه که مالیخولیا بهترین توصیف کننده وضعیت این روزهاست!
شما خورشيد خانوم معروفيد؟ وضع روحيتون تو آمريكا بهتر شده ؟
دموکراسی از پایین و از میان فرهنگ کوچه آغاز میشود. با مشاهده برخورد خشن و تبعیضگرایانهای که من یا شما یا هموطنان دیگرمان با دگرباشان میکنیم، میتوانیم فاصله واقعی جامعه امروز ایران را با دموکراسی تخمین بزنیم.
دگرباش کسی است که به دلایل مختلف از نوع دیگری است. شاید رنگ پوستش با ما فرق کند، شاید جنسیتش، شاید لهجهاش، شاید مذهبش یا شاید گرایش جنسیش. حتی مجرمان هم به نوعی دیگرباش هستند. چرا که اصولا تعریف مجرم به نگاه جامعه به مفهوم دیگرباش باز میگردد. شاید روزگاری بود که نفس سیاه پوست بودن جرم بود و محکومیت. امروز هم همجنسگرا بودن جرم است.
شاید کمی تندروانه به نظر برسد. اما به نظر من حتی قاتلان یا دزدها هم دیگرباش هستند. و برخوردی که ما با آنها میکنیم، نشان دهنده فاصلهای است که از دموکراسی واقعی داریم.
سلام. یادم هست سالها پیش، اولين وبلاگ فارسی که ديدم، وبلاگ تو بود … تا بالاخره
، سید خبر داد که خورشید از پس پرده بیرون آمده است!
—
خورشید: دست سید درد نکنه! خوش اومدین 🙂
دگرباش واژه خوبی نیست. معنی مشخصی را به ذهن نمیرساند و به هرچیز قابل اطلاق است. کسی که این واژه رو ساخته واقعن خنگ بوده.
نکته ی جالب در مورد یادعلی اینه که کتابش مجوز ارشاد داره و هنوز داره تو کتاب فروشیا به فروش می رسه، اینم از عجایب دادگاه های جمهوری اسلامیه که یه نویسنده رو بخاطر یک کتاب که از وزارت ارشاد صفار هرندی هم مجوز داره محاکمه می کنند
خورشيد خانوم! شما هم همچين بدك تيتر نمي زني ها!
سلام
من فکر میکنم که حرف زدن واقعاً هم فایده نداره. نمی دونم دیدن یا نه؛ وبلاگ مزیدی دو تا پست جالب گذاشته و راجع به این قضیه خیلی مختصر و مفید سوال کرده که جوابایی که بعضاً بهش دادن مشخص می کنه که جماعت بلاگر چطور فکر می کنن.
نمی دونم باید چیکار کرد.
1- هر چند که تحقیقات پیشگامانهٴ عصب شناس سیمون لوی، نشان میدهند که تفاوتهای قابل توجهی در فیزیولوژی مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا وجود دارد و گاهی نتایج این تحقیقات را به این معنا میگیرند که همجنسگرایی در افراد پدیدهای مادرزادی است.با این حال خود «لوی» میگوید:«تحقیقات من ثابت کنندهٴ یک دلیل ژنتیکی برای همجنسگرایی نیستند. من هیچ قسمتی از مغز را به عنوان یک مرکز همجنسگرا کننده معرفی نکردهام. و از آنجا که من مغز افراد بالغ را مورد مطالعه قرار دادهام هیچ دلیلی وجود ندارد که نتیجه بگیریم این تفاوتها مادرزادی بودهاند و بعد از تولد به وجود نیامدهاند.»
2- مطالعات روانشناسانه آلفرد کنزی هم نشان می دهد که این میتواند به علت فشارهای اجتماع بر افراد باشد که آنها را مجبور میکند بر خلاف غرایز درونی خود و به طور ناخودآگاه برچسبهای مطلق هویت جنسی همجنس گرا بپذیرند.
3- تقریباً همهٴ روانشناسان هم عقیدهاند که همجنس گرایی در سنین پایین شکل میگیرد و ذاتی نیست.
4- «بیبر» روانشناس هم معتقد است که پسری که پدرش به او احترام میگذارد و عشق میورزد هرگز همجنس گرا نمیشود. من به این نتیجه رسیدهام که رفتار والدین بر انتخاب تمایل جنسی کودکان بسیار تأثیر میگذارد.
5- فروید بزرگ هم معتقد بود آنهایی همجنس گرا می شوند که به علت مواجهه با یک مانع یا حادثهٴ بازدارنده، تکامل جنسی خود را به اتمام نرساندهاند.
6- رجوع کنید به موفقیت های طرفداران درمان همجنس گرایی : http://www.narth.com/menus/interviews.html.
7- پس دوستان روشنفکر عزیز به جای توجیه همجنسگرایی برای اصلاح بسترهای اجتماعی و خانوادگی موثر در شیوع این گرایش تلاش کنید و از حرکت های القایی برای گسترش این گرایش خودداری کنید.
—
خورشید: بد نیست کمی هم از منابع جدید تر استفاده کنین. بیشتر منابعتون خیلی قدیمی هستن و سال هاست تو محافل و ژورنال های علمی به چالش کشیده شدن و اطلاعاتتون هم غلطه. بد نیست این کتاب رو بخونین که علاوه بر تحقیقات خود کتاب، یک مرور جامع هم هست بر تحقیقات جامعه شناختی، بیولوژیکی و روانشناسی در مورد مساله جنیست و گرایش جنسی.
سلام
نه برعكس
يادعلي به خاطر اينكه شخصيت زن دار كتابش با يك خانم ديگه رابطه داشته محكوم شده
چون اين عمل مصداق اقدام عليه امنيت ملي از طريق لاس خشكه محسوب ميشه!
سبز باشيد و برقرار
—
خورشید: 😀
سلام
منم یه چیزی نوشتم در مورد ای نازنین
خوشحال میشم سر بزنید
زنده باشی
[…] كه مزيدي عزيز به ان اشاره ميكند يا خورشيد خانوم با ان تيتر دلنواز و جذاب پيگير ان است انقدر بديهي است كه حتي مرغ پخته درون […]
چند وقت پیش با معرفی شما ورد پرس را یافتم و چون وبلاگ قبلیم از میهن بلاگ یه شبه حذف و نابود شد بدون اینکه اثری از آثارش باقی بمونه بسی افسردگی بر ما غالب شده بود
پس واجب دونستم بابت ورد پرس و معرفیه این جواهر!!! ازتون تشکر کنم
با تشکر فراوان
سلام،
ببخش منو اگه ربطی به موضوع نداره. طنزی نوشتم درباره ی مایلی کهن. اگه مایلید نظر بدهید و رأی. ممنون!
http://www.parsfootball.com/news/8511.html
حتي نيومدي بازديد پس بدي ! اينقد خودتو نگير يه كمي …
Yaadali’s novel is certainly a major achievement in contemporary Persian fiction. Yet thinking that a writer is detained for over forty days for the behaviour of his fictional character is chilling. I agree that some practical action must be made, and I am hoping to do something.
I’ve been trying to get a link to Saqi Qahraman’s webpage or blog. Please let me know if you have any info on that.
All best,
Ali
سلام. وققتون بخیر
من تازه با وبلاگتون آشنا شدم
از این به بعد بیشتر میام
فعلا بای
Ali
http://www.nevisht.com, is my website
http://www.nevhisht.wordpress.com, my weblog
and you could search for it under saghi.ca
(is it regarding Yad’ali’s case you’re looking for my address?)
let’s wish for the best
saghi ghahraman
[…] 18 Aug 2007 at 8:43 ق ظ14 […]
راجع به معتاد شدن اینترنتی و تست هایی برای امتحان آن نوشته ام
قیافه مایکروسافت به استاندارد می خوره ؟!
—
سلام. به وبلاگ من سر بزن. آپ کردم با یک پست درباره مایکروسافت.
[…] نکنیم داراب افسر بختیاری و یعقوب یادعلی – آزادنویس صیغه محرمیت برای موجودات مریخی – خورشید خانم از خوابگرد یک – دو یادعلی: معترضان آثار […]
اعضای محله وردپرس و محلههای دیگر وبلاگ دلشان برای خورشید تنگ شده و حتی نگران او هستند. خورشید جان کجا هستید؟
سلام خورشيد خانوم واسه اون پست اخرت دارم ديوونه مي شم.. اره منيه جورايي زن همون قصه ام و آقاي دافي ! اوه لعنت به اقاي دافي لعنت به اقاي دافي!