Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for فوریه 2002

بعضی از وبلاگ نويسای عزيزمون

بعضی از وبلاگ نويسای عزيزمون که ايران زندگی نمی کنن بدجوری دلشون برای ايرون و حال و هوای خريد عيد و غيره تنگ شده. می خواستم بگم يک هفته اصلا هم دلتون تنگ نشه چون نمايشگاه فروش بهاره تو نمايشگاه بين المللی شروع شده. تو اين نمايشگاه که هر سال قبل از عيدبرگزار می شه هر نوع جنسی که مردم مخصوصا شب عيدی احتياج دارن پيدا می شه اونهم با قيمتهای خيلی ارزونتر از بيرون. به خاطر همين هم مردم هجوم ميارن به اين نمايشگاه. ترافيک اتوبان پارک وی و خيابون سئول اونقدر زياد می شه که رو ترافيک تموم شهر تاثير می ذاره. به قول خودم خيابونا تو اين يه هفته ماشين بالا ميارن. خلاصه امروز که من از دست اين ترافيک دهنم سرويس شد. فردا هم بيشتر سرويس می شه چون ساعت 4:20 بايد از خيابون فلسطين خودم رو هر چه زودتر برسونم چهار راه پارک وی. دوستام اونجا ميان دنبالم که بريم مهمونی و من لازانيا درست کنم. خلاصه با اين ترافيکی که من می بينم فردا شب مهمونا پيتزا تلفنی خواهند خورد!
فعلا اگر در هر جای ديگه ای غير از تهرون هستيد خوشحال و آسوده باشيد که از شر اين ترافيک وحشتناک در امانيد!

(بیشتر…)

Read Full Post »

امروز رفته بودم خانه هنرمندان.

امروز رفته بودم خانه هنرمندان. جشنواره فيلم کوتاه باران بود. يه جورايی به زنا مربوط می شد. يعنی فيلمسازان زن يا فيلمهای کوتاه در مورد زن. حاتمی کيا سخنرانی داشت در مورد زن در سينمای ايران. حرفای جالبی زد. مخصوصا از اين نگاهش خوشم اومد که می گفت سينما هر چقدر هم شخصی باشه باز يه جوری آيينه اون چيزيه که تو جامعه می گذره. برای همين می گفت من نمی تونم دروغ بگم و زن رو بيشتر از اون چيزی که تو واقعيت جامعه ما حضور داره توی فيلمهام بذارم. البته منظورش بحث کميت بود. و گرنه به قول خودش به اين قائل بود که زن خيلی تاثير گذاره و حتی اگه توی فيلمی حضور فيزيکی نداشته باشه باز هم بايد اون کيفيت حضورش تو زندگی مردا حس بشه. خاتمی کيا زن رو زن ميدونه و از اون بالاتر يه آدم. نه يه موجودی که يا بايد ازش سوپر من ساخت يا انداختش يه گوشه و با دادن يه اتو به دستش بهش هويت داد.
درواقع قرار بود سينما گران جوان ازش سوال کنن ولی بعضی از سوالها اونقدر چرت بود که خدا می دونه. يارو مثلا از کار حاتمی کيا تعريف می کرد و منتظر جواب بود. حاتمی کيا هم مونده بود که آخه به چی بايد جواب بده. يک عالمه سوال تو کلم بود که ازش بپرسم از جمله اين سوال تکراری که اصلا چرا بر می داريم سينمای زن را جدا می کنيم و بحثی به نام سينماگران زن رو پيش می کشيم. آيا تا به حال مثلا جشنواره سينمای مردونه داشتيم؟ چرا اگه زن يه کاری بکنه خيلی خاصه و می گن نگاه کن فلانی رو! زنه ها! ولی هيچ سوالی نپرسيدم چون همش يک ساعت وقت بود و دلم نمی خواست من که نه سر پيازم نه ته پياز از وقت بچه های سينماگر کم کنم.
راستی يه حرفی زد حاتمی کيا که خيلی به مذاق بعضيها خوش نيومد اونم اين بود که می گفت در چند سال اخير خيلی راه برای خانومها بازتر شده . حتی در بعضی از زمينه ها فرصتهای بهتری برای خانومها به وجود مياد. من هم دقيقا همين احساس رو دارم. شايد من برخورد چندانی نداشتم ولی چه تو کارم و چه تو رشته ام به هيچ عنوان با مشکلی به نام جنسيت و مونث بودن بر نخوردم. حاتمی کيا می گفت اکثر خانومها تنبل هستن. خودشون اونطور که بايد و شايد کار و مطالعه نمی کنن. خيلی عدم پيشرفتشون تقصير اينکه يه زن هستن نيست. می گفت اکثر زنها بعد از ازدواج خودشون رو ول می کنن و خلاقيتهای گذشتشون رو فراموش می کنن. و می گفت به شدت به اين موضوع اعتقاد داره که جامعه ما يه جامعه زن سالاره.
من هم تا يه حدودی با حرفش موافقم. اصولا به نظر من بخش اعظمی از بلاهايی که سر زنها مياد تقصير خودشون هم هست چون اجازه ظلم ديدن رو به هر نحوی دادن و خودشون رو وا دادن.

(بیشتر…)

Read Full Post »

سلام سلام! يه سايت جالب

سلام سلام! يه سايت جالب کشف کردم يا اينکه نمی دونم اون منو کشف کرد. به هر حال، اين سايت ادبيه و يک عالمه از اون داستان کوتاها که من دوست دارم توش داره. اسمش دريچه است.

(بیشتر…)

Read Full Post »

من امروز از اون کارا

من امروز از اون کارا کردم که تو عمرم نکرده بودم. ساعت 7:30 صبح از خواب پاشدم و رفتم ابروهامو برداشتم. خودمونيم يه خورده احمقانه نيست آدم از خواب عزيزش بزنه بره دنبال اين کارها؟ اونقدر به آرايشگر بيچاره تو دلم فحش دادم که اين موقع وقت داده که نگو. چقدر زندگی جالب می شد اگه مثلا خانومها با ابروی پر و يک عالمه مو و دماغ کوفته قلقلی(مثل مال من) خوشگلتر بودن! خدا بگم اين بلقيس ملکه صبا و حضرت سليمان رو چيکار نکنه که اين عادت بد رو بنا نهادند. جريانش رو شنيدين؟ حضرت سليمان می ره قصر بلقيس. قصر با آينه سنگفرش شده بوده. حضرت سليمان لنگ و پاچه پشمالوی بلقيس رو رو آينه ها می بينه و حالش بهم می خوره. بعد معلوم نيست از کجا پدر بزرگ اپيلاسيون کشف می شه. خدا نگذره ازشون.

(بیشتر…)

Read Full Post »

يه بچه مثبت و منفی

يه بچه مثبت و منفی پيدا شده می خواد جا پای پژمان خدا بيامرز بذاره. پژمان خودش کم بود وای به حال اينکه يکی شبيه اون هم سر و کلش پيدا بشه!
راستی پژمان بهتون سلام رسوند و گفت همتون رو دوست داره (بسکه اين بچه خوش اشتهاست!). در ضمن ايشون کماکان درد لپ تاپ دارن و فرمودن به محض اينکه لپ تاپ بخرن افتخار می دن مرتکب وبلاگ نويسی می شن. خدا رحم کنه! ؛)

(بیشتر…)

Read Full Post »

هيس پيداش شد. آقا جون

هيس پيداش شد. آقا جون چرا خبر نمی دی وقتی می خوای ناپديد شی? مگه اينجا هر کی هر کيه؟

(بیشتر…)

Read Full Post »

يادتونه ديشب گفتم دلم شعر

يادتونه ديشب گفتم دلم شعر می خواد؟ تو وبلاگ راستين اين شعر رو خوندم خيلی دوست داشتم. کاشکی …

«روزي نامت را خواهي گفت
به فريادي از پس بلندي افکارت
و به راستي چشمانت
روزي که مردمان
عادت داروغه بودن را از ياد برده باشند
و ديگر چانه ات
موازي بستر سايه ات خواهد بود
و عمود بر رهايي گيسوانت زير باران
روزي با تو دست خواهم داد
بي محاباي چشمي تنگ و در کمين
نامت را خواهم پرسيد
و به نامت ساغري ديگر خواهم ريخت»

80/12/7 تهران
نوشته شده در ساعت 11:12 PM توسط rasteen panahandeh

(بیشتر…)

Read Full Post »

ديشب رفتم سراغ بالش هام

ديشب رفتم سراغ بالش هام و حسابی دق و دليم رو درآوردم. تو وبلاگ دنتيست يه بار خوندم که گفته بود گريه برای دخترا خوبه. البته اون از روی بدجنسيش گفته! ولی خوب زياد هم اشتباه نکرده. ميگيد نه برين از پينک فلويديش بپرسيد که هر کاری می کنه نمی تونه گريه کنه و عوضش خنده های هيستريک و غير هيستيريک می کنه. (عين ماجرای ديرز ختم مريم که منو پينک فلويديش به جای اينکه بريم تو مسجد عين مرغ پر کنده تو کوچه وايساده بوديم پيش عليرضا. من زار زار گريه می کردم و پينک فلويديش همينطور می خنديد. کل ماجرا رو، البته اون قسمتهاييش رو که ميشه به زبون آورد، پينک فلويديش تو وبلاگش نوشته.)

خلاصه آسمون ديشب خيلی بارونی بود. بالهای فرشته هام خيلی سبک.

(بیشتر…)

Read Full Post »

کلمه هام گم شده بود.

کلمه هام گم شده بود. اشکام تموم شده بود. آخه نمی دونين عليرضا چه جوری اون دور دورا رو نيگا می کرد. خيلی چيزا ديده بود. يادش ميره؟
نمی دونين عکس مريم چقدر قشنگ بود. روژلب قرمز.
دلم شعر می خواست. آخه کلمه هام گم شده بود. دلم بارون می خواست. آخه اشکام تموم شده بود.
دوست ندارم بدونم آخرش چی می شه.
ميرم سراغه بالش هام. سرمو بذارم رو بالش هام و چشامو ببندم می رم تو اون آسمونه که بارونيه. فرشته ها منو می برن. آخ که چقدر دلم می خواست….

شب به خير

(بیشتر…)

Read Full Post »

توضيح: دوستم پنج شنبه مهمونی

توضيح:
دوستم پنج شنبه مهمونی داره. قراره من براش غذا درست کنم. قرار شد چيزهايی رو که بايد بخره براش ميل کنم. گفتم دستور غذا رو هم براش بفرستم که اگه يه موقع از دست اين جريان تزم سکته کردم پس افتادم خودش بتونه درست کنه. بعد فکر کردم ديدم منکه قراره اينو تايپ کنم خوب بذارمش تو وبلاگم. حسنش اينه که آقايونی که از بعد از خوندن ده فرمان من تصميم گرفتن آشپزی ياد بگيرن هم بتونن استفاده کنن. خانومها که می دونم از من آشپزيشون خيلی بهتره و احتياجی به اين دستورالعمل ندارن!

*****
*مواد لازم برای يک پيرکس لازانيا:
پيرکس: يک عدد
لازانيای بن ساله: 1 بسته
پنير پيتزای ورقه ای شير آوران يا مطهری: 1 بسته
گوشت چرخ کرده: 1 بسته فريزری
پياز: هر چقدر دلت خواست
فلفل دلمه ای: 1 عدد (اگه دورو بريهات از فلفل دلمه ای بدشون مياد بهشون کلک بزن و فلفل رو تو گوشت رنده کن!)
قارچ: يک بسته ترجيحا بزرگ
شير: 3 ليوان
آرد نون سنگک: 6 قاشق غذا خوری
سس گوجه فرنگی و آويشن: به ميزان کافی
کره: يه خورده
قابلمه گنده: 1 عدد
قابلمه کوچک: 1 عدد
ماهيتابه: 2 عدد
فر: يک عدد

*نحوه تهيه سس سفيد نسخه 5/1 :
شير و آرد و نمک و فلفل رو بريز تو قابلمه تفلون. بعد همونطور سرد سرد سعی کن آرد رو توی شير حل کنی. بعد که ديگه هيچ گوله آردی نموند بذارش روی گاز با شعله ملايم بجوشه و تو هم آروم آروم همش بزن. اگه خوب هم نزنی آرد گوله می شه. بعد از يه مدت خودت می بينی که شير خودش رو می گيره! و تبديل به سس می شه. بعد زيرش رو خاموش کن. يه خورده کره بريز توش. خودش با حرارت! سس آب می شه و تو خوب همش بزن.

*نحوه تهيه لازانيا نسخه 6/1:
اول از همه قارچهارو کلفت کلفت خورد کن و تو روغن يا کره تفت بده. اول زير گاز زياد باشه بعد کم. نذار آب قارچ زود خشک بشه که قارچها سرخ بشه و کوچولو بشه. يه جورايی سعی کن بپزه. بعد فلفل دلمه ای و پياز رو خورد کن و تو ماهيتابه سرخ کن. بعد گوشت رو بهش اضافه کن و نمک فلفل هم بزن. وقتی گوشت سرخ شد بهش رب بزن و يه تفتی بده. بعدش يه خورده آب بهش اضافه کن. و آخر سر قارچهارو هم بهش اضافه کن. ولی روغن قارچ رو نگه دار.عجب خنگيم اصلا چرا توضيح می دم عين مايه ماکارونيه ديگه! فقط فرقش اينه که مايه لازانيا آبدار نيست و خشکه.
لازانيا رو بريز توی قابلمه گنده آب جوش که توش نمک هم ريختی. بذار 10 دقيقه تا يه ربع بجوشه. 3 چهار دفعه با کفگير همش بزن. نرم که شد برش دار آبکشش کن. (اگه زيادی بجوشه تيکه تيکه می شه اونوقت بايد به روش وصله پينه کار کنی. اگه هم کم بجوشه خوب نمی شه)
(توضيح اضافه: برای صرفه جويی تو وقت می تونی مايه ات رو وقتی درست کنی که آب لازانيا داره می جوشه)
بعد که همه اينها آماده شد کف پيرکس رو با روغن قارچ چرب کن. يه لايه لازانيا بذار. يه لايه گوشت و قارچ. روش هم سس سفيذ پخش کن. بعد دوباره يه لايه لازانيا بذار، يه لايه گوشت و قارچ و روش سس سفيد بريز. بعد روش يه لايه لازانيا بذار. روی لازانيا سس گوجه فرنگی بريز و سس رو با پشت قاشق روی لازانيا پخش کن. بعد روی سس آويشن بپاش. اونوقت روش رو با پنير ورقه ای بپوشون. بعد بذار تو فر بين 20 تا 40 دقيقه بمونه. همه چيه لازانيا پخته. بستگی به خودت داره که چقدر تو فر بمونه.
در آخر بهت هشدار ميدم که بعد از اين دنگ و فنگها و بعد ازناخونکهای لازمه ديگه ميلت نخواهد کشيد که از اين لازانيا بخوری و اونوقت بقيه ممکنه فکر کنن توش زهر ريختی! ؛)

(بیشتر…)

Read Full Post »

Older Posts »